صفحه شخصی محسن خدابخشی   
 
نام و نام خانوادگی: محسن خدابخشی
استان: مازندران - شهرستان: تنکابن
رشته: کارشناسی مکانیک - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  سرپرست کارگاه دستگاه نظارت
شماره نظام مهندسی:  1241000151
تاریخ عضویت:  1390/04/29
 روزنوشت ها    
 

 انتخاب هیات رییسه بخش عمومی

7

هر دوسال یکبار ناگهان عزیز می شویم!

سیل تماس ها و پیامکهای شرکت در انتخاب هیات رییسه دفاتر نمایندگی نظام مهندسی، رقابت سخت و بعضا جنجالی برخی از اعضا برای تصاحب کرسی های هیات مدیره دفتر نمایندگی نظام مهندسی ساختمان. اما براستی چرا؟
چرا برخی رغبتی سیری ناپذیر برای این جایگاه دارند؟ چرا خیلی از دوستیها، همکاریها و شراکتها به خاطر این موضوع برهم خورده و کدورت و دشمنی بوجود آمده است؟ چرا بعد از قریب به بیست سال از اجرایی شدن قانون نظام اجرایی ساختمان، هنوز مبانی کار دموکراتیک و بروکراتیک در این سیستم نهادینه نشده است؟ آیا منفعت مالی در این جایگاهها وجود دارد یا به جهت بهبود اوضاع مهندسی و داشتن برنامه ای جهت ارتقا وضعیت موجود برخی در این رقابت شرکت می نمایند و حتی شاید برای عده‏ای این جایگاه می تواند متضمن جایگاه اجتماعی و پرستیژ بوده و پل صعود برای پستهای انتخابی بالاتری گردد. سعی نموده ایم از سه دیدگاه به مقوله اشتیاق به حضور در مبادی قدرت در نظام مهندسی بپردازیم:

1. ساپورت مالی
تا آنجایی که اطلاعات به بیرون سازمان درز کرده رییس هیات مدیره مبلغی کمتر از یک میلیون تومان ماهیانه به نام حق الجلسه دریافت می کند که مسلما شما هم مثل من فکر می‏کنید که این مبلغ برای دوستانی با درآمدهای آنچنانی پیش از این نباید اینچنین وسوسه انگیز باشد!
پس ممکن است جای گیری در این پست بر روی کار طراحی و نظارت دوستان موثر بوده باشد که خوشبختانه با بررسی عملکرد کارکرد مشخص می گردد تقریبا همگی در این خصوص دست پاکی داشته اند! (البته به جز برخی از کارمندان دفتر و وابستگان خاص)
شق سومی هم دور از ذهن ما نیست! منفعت مالی غیر مستقیم؛ که قضاوت در این مورد با شما است: پا دادن به واسطه‏ ها و برخی شخصیتهای حقیقی و حقوقی در جذب کارهای طراحی و نظارت، چشم پوشی (و البته گاهی لاپوشانی) به برخی زد و بندها در داخل و خارج دفنر نمایندگی و نیز دلالی های برخی از نزدیکان و متعلقان و باز‏نمودن گسترده دست سودجویان؛ که به زعم خودِ این عزیزان این مورد به کل منتفی می باشد!

2. بهبود وضعیت مهندسی
آنچه مشهود است وضعیت مهندسی در این شهر رو به احتضار است، دلالی مهر مهندسین و نقشه ها از شهرداری تا دفتر نمایندگی امری عادی و روال معمول شده است. مالکین و بساز بفروشها تعرفه های مهندسین طراح و ناظر را مشخص می کنند، مهندسین هماهنگ کننده پروژه فقط اسمی بر کاغذ دارند، مهندسین معمار و سازه بدنبال پورسانت معرفی استادکاران به کارفرمایانشان هستند، مهندسین تاسیسات از پروژه ها شان فقط به اندازه رویت برگه پایانکار اطلاع دارند، نقشه اجرایی ساختمانها براساس نظر استادکارها تغییر می کند و حداقلها رعایت نمی گردد. و سازمان سر بر زیر برف دارد.
راستی جایگاه پرنسیب و شان مهندسی کجاست؟ نسبت مهندسین عضو نظام با کارمندان چیست؟ آیا چون کارمندان از جیب مهندسین ارتزاق می کنند، مهندسان ولی نعمت آنهایند؟ و یا مهندسین ارباب رجوع و بدهکار و کارمندان دفتر طلبکارانند؟ هیات رییسه در کجای این پازل مشوش قرار دارند؟ موارد گم شدن نامه مهندسین و مفقودی مدارک و تعیین اولویت دل بخواهی برخی درخواستها توسط کارمندان را –گرچه معدود- باید به کجای بهبود وضعیت مهندسی چسباند؟
وقتی در خانه مهندسین اوضاع اینگونه است چه انتظاری از برخورد بیرونی؟

3. سکوی پرتاب
می توان جایگاه هیات مدیره دفتر نمایندگی را پلی برای گذر به جایگاه های بالاتر در ساختار سازمانی نظام مهندسی دانست. کما اینکه این اتفاق در گذشته ای نه چندان دور اتفاق افتاد لیکن ادامه نیافت (به هر دلیلی)، گرچه آن اتفاق افتاده هم توفیری برای شهرستان نداشت. (لا اقل از سوی ما حس و دریافت نشد.)
و یا اینکه با قرارگیری در هیات رییسه نظام مهندسی فرد خود را جهت ورود به انتخابات شورای شهر و یا حتی شهردار شدن و یا نمایندگی مهیا نماید که این نیز دور از ذهن است.
در حالیکه رییس نظام مهندسی در جلسات هیات دولت شرکت می کند در شهرستانها حتی ادارات مرتبط با نظام مهندسی از قبیل شهرداری، بخشداری، بنیاد مسکن، اداره راه و شهرسازی، اداره گاز، اداره آب و فاضلاب و ... وقعی به سازمان نظام مهندسی و نمایندگان آن نمی گذارند.
ممکن است خودتان دیدگاههای دیگری نیز داشته باشید و دلایل دیگری نیز ذکر کنید اما در هر حال گریزی از این نیست که اگر با ذهن مثبت و ساده اندیشانه به قضیه نگاه کنیم افراد کاندیدای هیات رییسه دفتر نظام را انسانهای فداکاری خواهید یافت که برای کار خیر وقت می گذارند.
اگرچه ساختار نظام مهندسی ساختمان در ایران شبه دولتی بوده و بصورت استانی اداره می گردد و این امر موجب می گردد تا امکان تغییرات بنیادی عبث و دور ز واقعیت باشد و ابراز گردد که خانه از پایبست ویران است اما این نکته را خاطر نشان می سازد که می توان بسیاری از مشکلات را با یکپارچگی و کار جمعی و خردورزی و لحاظ نمودن سود جمعی میان مدت و بلند مدت به جای سود فردی آنی مدیریت و حتی برطرف کرد.

iiiWe.com: ارائه نظر در مورد متن بالا برای نهادها ویا افراد مورد خطاب آزاد است.

چهارشنبه 16 مهر 1393 ساعت 14:44  
 نظرات    
 
رابین صدیق پور 12:49 پنجشنبه 17 مهر 1393
4
 رابین صدیق پور
با درود.

نخست از اینکه پس از یکی دو سال رخوت!، این تارنمای
دوست داشتنی دوباره پا را فراتر از آوردن چند روزنوشت سرگرم کننده و یا مقالات
دانشجویی و یا آوردن خبر از دیگر تارنماهای خبری گذاشته و به دشواریها و درگیریهای
ریشه ای جامعه مهندسی می پردازد، شادمان شدم.

کشور ما یک کشور جهان سومی است؛ با همه کردارها و
رفتارهایی که از یک کشور جهان سومی انتظار می رود.

ولی مشکل ما این است که ما نمی خواهیم باور کنیم جهان
سومی هستیم.

ما از راه خواندن کتابها و دیدن تلویزیون و دنبال
کردن اخبار و رویدادها و یا از راه اینترنت، با روش ها و منش های زندگی کردن و کار
کردن و تراکنشهای اجتماعی در کشورهای پیشرفته آشنا شده ایم و شماری از ما( به ویژه
جوان تر ها) تلاش می کنند تا اینگونه منش ها و کردارهایی را که می بینند و با همه
وجود به درست بودن آنها ایمان دارند، در پیرامون خود پیاده سازی کنند.

و ما ناراحت می شویم از این که چیزهایی
که می اندیشیم درست است را در پیرامون خود نمی بینیم.

چیزهایی که در اطراف خود می بینیم اینها هستند:

1- نبودن برنامه ریزی درست در سامانه های
آموزشی:

 استادان
در شمار زیادی از دانشگاههای ما، به آنچه که به دانشجو یاد می دهند، ناوارد هستند.

2- ساده انگاری در دادن پروانه کار:

در بیشتر کشورها گرفتن پروانه کار مهندسی، بسیار
سخت و از راه گذر از آزمونهای دشوار و کارآموزی و کارورزی چند ساله در کنار
مهندسان با تجربه ممکن است؛ در اینجا با آزمون ورودی از چیزهای خوانده شده در
دانشگاه؛ بدون گوشه چشمی به مهارتهای فنی و تجربیات کاری.

3- برابری در کار به روش کمونیستی:

 هر مهندس
پایه یک یا دو یا سه، چه تازه به بازار کار پیوسته باشد و چه باتجربه باشد،
"سهمیه کار" یکسان دارد.

قوانین شهرداری ها و ... هم به گونه ای تنظیم شده
اند که در همه جا، مهندس همراه با "سهمیه اش" شناخته می شود.

این "سهمیه" است که سامانه مهندسی
کشور را نابود کرده است، و این "سهمیه" است که خوره دلالی و آزمندی را
به جان مهندسی کشور و مردم ما انداخته است.

4-  بی
ارزشی کار در برابر ارزشمندی کار نکردن:

در میان مردم ما از زمانی که پای کارهای خدماتی در
حدود صد سال پیش به کشور باز شد( کارهای خدماتی یعنی کارهایی که تولیدی نیستند؛ مانند
وکالت، مهندسی، کارمندی و ...) همیشه این دیدگاه وجود داشته که بهتر است با کار
کمتر و یا کمتر خسته شدن، پول بیشتری به دست آورند و پول یعنی رفاه بیشتر.

تنبلی وجودی که در بین بیشتر ما وجود دارد و بی
ارزشی کار در بین مردم ما، خود به خود ما را به سمت زد و بند و دست به دست کردن و
دلالی می کشاند.

من خودم بر این باور هستم که کشور ما به کاردانهای
تجربی خیلی بیشتر از مهندسان نیاز دارد.

امیدوارم که همکاران مهندس بر من خرده نگیرند؛ اگر
در این زمان به جای بیست سال پیش بودم، به سوی کاردانی و یاد گرفتن عملی می رفتم.

5-  ما
همدیگر را دوست نداریم:

 از نگاه
کردن به رانندگی خودمان و مردم، تراکنش های خودمان با همکاران و یا با مردم به
اینجا می رسیم که ما همدیگر را دوست نداریم.

اگر همدیگر را دوست داشتیم و یا اینکه حداقل به هم
احترام می گذاشتیم، زندگی روزانه آسوده تری داشتیم.

ما به دیگر مردمان یا به چشم مانع نگاه می کنیم که
باید از روی آنها رد شویم؛ یا به چشم پله نردبان نگاه می کنیم که باید پا را بر
روی سر آنها بگذاریم و خود را بالا بکشیم.

شماری از ما هم هستند که به مردمان به چشم شکار
نگاه می کنند: و شکارچی موفق یعنی یورش به سمت شکار و کنده تکه ای از گوشت شکار که
هر چه بزرگتر باشد، بهتر است.

6- ما هنوز فرهنگ سازمانهای مردم نهاد مانند نظام
مهندسی را نداریم:

 بیشتر ما
هر زمینه ای را که پیش آید، در راستای بالا بردن خودمان می بینیم چون:

الف- دست ما برای تراکنشهای بیشتر از نوع
خدماتی(که در بالا گفته شد) بازتر می شود و پول بیشتری به دست می آوریم.

ب- همینکه بقیه بدانند ما در سازمانی عضو هیئت
مدیره هستیم، به ما احترام می گذارند و حس غرور و ریاست طلبی ما نوازش داده می
شود. تراکنشهای خدماتی هم ممکن است از این راه ایجاد شود و پول بیشتری به ما
برساند.

همه اینها را گفتم، ولی نمی دانم که راه چاره برای
درمان آنها چیست.
محمدرضا جمشیدیان 08:38 آدینه 18 مهر 1393
2
 محمدرضا جمشیدیان
از مهندس خدابخشی و مهندس صدیق پور ممنونم.
تصور کنید خیابان هائی داشته باشیم که عرض بسیار کم دارند، مستقیم نیستند، پر از پیچ های 90 درجه و شیبهای بیشتر از 30 درجه هستند، روشنائی و خط کشی ندارند، یک طرف چهار راه که خیابان پررفت و آمدی است چراغ قرمز یک ساعت ادامه دارد و طرف دیگر که در هز ساعت تنها یکی دو تا ماشین رد می شود چراغ قرمز تنها 30 ثانیه طول می کشد و ما رانندگان ده ها هزار اتومبیلی هستیم که باید به مقصد برسیم.
فکر میکنید پیش از پایان روز چند بار با هم دعوا کرده ایم؟ فکر میکنید باز هم با هم دوست باقی می مانیم؟
مشکل آن که هم دیگر را دوست نداریم، بخاطر آن نیست که ذاتا با هم دشمنیم. ما روی جاده هائی زندگی می کنیم که درست مهندسی نشده اند. بنابراین همه رنجیده خاطر و خسته ایم و دیگر انرژی دوست داشتن برایمان باقی نمی ماند.
راه حل این است که جاده های حرکت و زیرساخت ها را درست مهندسی کنیم.

امیر یاشار فیلا 11:20 شنبه 19 مهر 1393
1
 امیر یاشار فیلا

سپاس ویژه از همکاران و سروران ارجمند: آقای مهندس صدیق‌پور، آقای مهندس جمشیدیان، و آقای مهندس خدابخشی.


تا دردها را نگوییم، درمانی در پی نخواهد بود.