www.iiiWe.com » عکسی که باعث تغییر نگاه دنیا به بیماری ایدز شد

 صفحه شخصی محسن خدابخشی   
 
نام و نام خانوادگی: محسن خدابخشی
استان: مازندران - شهرستان: تنکابن
رشته: کارشناسی مکانیک - پایه نظام مهندسی: یک
شغل:  سرپرست کارگاه دستگاه نظارت
شماره نظام مهندسی:  1241000151
تاریخ عضویت:  1390/04/29
 روزنوشت ها    
 

 عکسی که باعث تغییر نگاه دنیا به بیماری ایدز شد بخش عمومی

9

ا ایدز نخستین بار از طریق ویژه‌نامه مجله ایدز مجله دانشمند در کودکی آشنا شده بودم، مجله‌ای که والدینم به من گفته بودند، نخوانم، اما من همه صفحاتش را خواندم. این مجله در بهمن سال ۱۳۶۷ چاپ شده بود، ۸۰ هزار نسخه از این مجله چاپ شده بود که ۵۰ هزار نسخه‌اش به سفارش وزارت بهداشت بود، به این ترتیب ۸ سال بعد از گزارش نخستین مورد بیماری در آمریکا و ۶ سال پس از آنکه رابرت گالو و لوک مونتانیه، ویروس عامل بیماری را کشف کردند، ما در ایران هم با ایدز آشنا شدیم. بعدها در مجله دانستنی‌ها اطلس رنگی بیماری ایدز چاپ شد. (اگر احیانا در بین خواننده‌های این سطور کسی این ویژه‌نامه را دارد، ممنون می‌شوم اگر تصاویری از آن را با ما به اشتراک بگذارد، چون به گمانم این ویژه‌نامه نمونه‌ای از روزنامه‌نگاری آگهی‌دهنده درخشان بود، چیزی که این روزها کمتر دیده می‌شود!)


در صدا و سیما، اما جو انکار و بی‌خبر گذاشتن توده مردم، سال‌ها ادامه پیدا کرد تا اینکه در سال ۱۳۷۴، نخستین بار در سریالی به صورتی مبهم و بدون اینکه نامی از بیماری ایدز به میان بیاید، یک بیمار ایدزی به تصویر کشیده شد:


سریال «آخرین ستاره شب» با بازی «هما روستا» و «داود رشیدی» است در سال ۱۳۷۴ از تلویزیون پخش شد. «محراب» تنها پسر ۲ استاد دانشگاه که بعد از سال‌ها زندگی در اروپا به ایران بازگشته است، از ازدواج با دختری که برایش در نظر گرفته شده سرباز می زند و در انتها به دلیل ابتلا به بیماری ایدز جان خود را از دست می‌دهد. در آن زمان از این بیماری و روش‌های انتقال آن به هیچ وجه حرفی زده نمی شد و اگرچه در سریال معلوم می شد که پسر به دلیل تصادف و انتقال خون آلوده به این بیماری مبتلا شده است، اما در تمام سریال چهره وحشتناک و زشتی از این بیماری نمایش داده شد.

بعد از سریال «آخرین ستاره شب»، تا مدتی خبری از بیماری ایدز در فیلم ها و سریال ها نبود تا آنکه سریال «در شهر» ساخته «اصغر فرهادی» در یکی از تکان دهنده ترین اپیزودهای خود به ماجرای زن و شوهری پرداخت که درگیر این بیماری بودند. «فرهاد اصلانی» در نقش شوهر، ابتدا به همسر خود تهمت خیانت می زند اما در انتها مشخص می شود که خودش در یکی از سفرهای خارجی خود به این ویروس آلوده شده و همسرش را آلوده کرده است. زن، سرخورده از برخورد شوهرش، او را ترک می کند و داستان با تنهایی و سرگردانی مرد تمام می‌شود.

متأسفانه در تاریخ بشر و در نزد جوامع مختلف، بعضی از بیماری‌ها، تابوهای بزرگی بوده‌اند. سل و جذام از این قبیل هستند.

نخستین بیمار مبتلا به سلی را به یاد می‌آورم که سال‌ها پیش در نخستین ماه‌های فارغ‌التحصیل به درمانگاهی که من در آن کار می‌کردم، آمده بود، هنوز هم چهره‌اش را وقتی که می‌خواست به من بگوید سل دارد و برای دریافت دارو آمده است، فراموش نمی‌کنم، آنقدر نگران شنیده شدن نام بیماری‌اش توسط بقیه حاضران بود که دست‌آخر، روی یک کاغذ نوشت: سل!

بیمار دیگری را به یاد می‌آورم که یک سال پیش دیدم، بیماری که ابتدا فکر کردم دچار سوختگی است، و بعد خودش در حالی که با دقت به چهره‌ام نگاه می‌کرد، گفت که جذام داشته است، بی‌درنگ بعد از آن، از من خواست که فشار خونش را بگیرم. نمی‌دانم چرا این درخواست را کرد! می‌خواست آزمایشم کند! معلوماتم را در مورد شیوه سرایت بیماری، آن هم وقتی بیماری غیرفعال است بسنجد. یک لحطه به یاد سکانسی از فیلم «پاپیون» افتادم و فشارش را گرفتم.


در مورد ایدز، اما در این همه سال، شاید بیتشتر از ۱۰ نفر از من راهنمایی نخواسته باشند، اما در مورد بیماری‌ای مثل ام اس ، شاید هر ماه خانم‌هایی را می‌بینم که نگران از من می‌پرسند که ام اس دارند، یا نه.



اید اعتراف کنیم که پیشرفت ما در آگاهی‌رسانی در مورد ایدز، بسیار کند بوده است و شاید در بازه‌های زمانی به کلی متوقف هم شده باشد.


می‌شود به ذکر خاطره‌های بیشتری در مورد برخورد رسانه‌ای و رسمی در ایران در قبال بیماری ایدز پرداخت، که در اینجا ترجیح می‌دهم دقیق نشوم و به سوژه اصلی این پست برسم!

در نوامبر سال ۱۹۹۰، مجله لایف، عکس مرد جوانی به نام دیوید کیربی را منتشر کرد، در عکس بدن ناتوان و به زوال‌رفته او ناشی از بیماری آشکار است و گویی نگاهش به چیزی ورای دنیا خیره شده بود، خانواده مضطرب او، وی را در حالی که نفس‌های آخرش را می‌کشید، احاطه کرده بودند.



این عکس بسیار تأثیرگذار را، یک دانشجوی روزنامه‌نگاری به نام «تِرِس فریر» گرفته بود، این عکس به سرعت مبدل به عکسی شد که بازتابی از همه‌گیری از ایدر در آن زمان بود.

بیش از دو دهه از آن زمان گذشته است، دیروز بیست و پنجمین روز جهانی ایدز برگزار شد، به همین مناسب نشریه لایف تصمیم گرفت که داستان این عکس و نیز تحولاتی را که در سال‌های بعدی در زمینه برخورد با بیماران مبتلا به ایدز رخ داد، برای ما توضیح دهد.

فریر در ژانویه سال ۱۹۹۰، در دانشکده اوهایو یک دانشجو بود، در همان زمان او داوطلب شد به یک آسایشگاه بیماران ایدز برود، در ماه مارس، او عکس‌هایی از بیماران و نیز یکی از کارکنان آسایشگاه به نام «پتا» گرفت که از دیوید و بقیه نگهداری می‌کرد.

دیویدی کیربی در شهر کوچکی در اهایو به دنیا آمده بود و بزرگ شده بود، در اواخر هجده سالگی متوجه شد که آلوده به HIV است، از والدینش خواست که به نزد آنها برگردد و آنها هم با آغوش باز او را پذیرفتند.

روزی که دیوید مرد، مادرش به آسایشگاه آمده بود، او از فریر خواست که واپسین خداحافظی آنها را به صورت یک عکس ثبت کند.

فریر داخل اتاق دیوید رفت، ساکت گوشه‌ای ایستاد و تماشا کرد. از دیوید پرسید که آیا اجازه گرفتن عکس را دارد و او گفت اگر عکس جنبه انتفاعی پیدا نکند، اشکالی ندارد.

تا امروز فریر هیچ پولی بابت این عکس قبول نکرده است. خود دیوید یک فعال اجتماعی بود، او دوست داشت که حرفش در قالب این عکس، در مورد بیماری کشنده ایدز به جامعه و خانواده‌ها برسد.





رآورد می‌شود که در عرض دو دهه گذشته، یک میلیارد نفر این عکس فریر را که نخستین بار در «لایف» منتشر شد، دیده باشند، این عکس بعدا در صدها روزنامه و مجله چاپ شد و در برنامه‌های تلویزیونی هم به همه دنیا نشان داده شد.

عکس فریر آنقدر خوب بود که برنده جایزه معتبر عکاسی World Press Photo هم شد.

البته استفاده‌های بعدی از این عکس، بدون حرف و حدیث نبود: مثلا در یک مورد بنتون که یک برند معتبر مد است، عکس را ظاهرا برای تأثیرگذاری بیشتر در تبلیغی به صورت رنگی منتشر کرد. این تبلیغ از دو جناح مورد تهاجم قرار گرفت، بعضی از اشخاص، گروه‌ها و کلیسای کاتولیک تصور می‌کردند که این تصویر، طعنه‌ای است به نقاشی معروف به آغوش کشیده شدن حضرت مسیح توسط مریم مقدس بعد از به صلیب کشیده شدن او، از سوی دیگر بسیاری از فعالین ایدز هم تصور می‌کردند، بنتون با این تبلیغ می‌خواهد، تنها تی‌شرت‌های بیشتر بفروشد.

بنابرین انتشار این تبلیغ توسط بعضی مثل بنیاد خیریه‌ ایدز در انگلیس ممنوع شد، و در عوض مجله‌های مد مثل ماری کلیر، وگ و Elle آن را منتشر کردند. در مقابل ساندی تایمز به شدت به این تبلیغ معترض شد.

به شخص دیگری که پیشتر از او یاد کرده بودیم، برگدریم: پتا. او خودش به HIV آلوده بود، با این حال سعی داشت، قبل از نمود بیماری، از بیماران دیگر پرستاری کند. او شخصیت خارخ‌العاده‌ای داشت، فریر بعد از مرگ دیوید، دو سال از او عکس گرفت تا اینکه او هم در سال ۱۹۹۲ درگذشت.



در اوایل سال ۱۹۹۲ بود که بیماری پتا خودش را نشان داد، با آغاز بیماری، پدر و مادر دیوید پرستاری او را به عهده گرفتند.

پدر و مادر دیوید – بیل و کی- سختی‌هایی که در زمان بیماری پسرشان در یک بیمارستان کوچک متحمل شده بودند، فراموش نکردند، روزهایی را که پزشکان و پرستاران با احتیاط زیاد و بعد از پوشیدن دستکش و گان به او نزدیک می‌شدند، و کسی حاضر نبود چیزی راکه دیوید به آن دست زده است، لمس کند.

از ۱۹۹۰، فاصله زیادی گرفته‌ایم، عکس فریر، بی‌شک نقش زیادی در توجه جهانیان به بیماری ایدز داشته است، در عرض این سال‌ها نگرش مردم -دست‌کم در بسیاری از کشورها- نسبت به ایدز تغییر کرده است، سال‌های انکار و مخفی‌کاری به سر آمده‌اند، تابوهای زیادی شکسته‌اند و پیشرفت زیادی در درمان ایدز صورت گرفته است.


منبــــع

سه شنبه 12 آذر 1392 ساعت 08:19  
 نظرات    
 
امیر یاشار فیلا 22:57 سه شنبه 12 آذر 1392
2
 امیر یاشار فیلا
آن ویژه‌نامه‌ی مجله‌ی «دانشمند» را من هم کلاس چهارم یا پنجم دبستان بودم که خواندم
و هنوز هم در بایگانی نشریاتم آن را دارم.

سپاس بابت مطلب سودمندتان.
مائده علیشاهی 22:43 چهارشنبه 13 آذر 1392
2
 مائده علیشاهی
تشکر از شما
رضا مهیاری 00:25 آدینه 15 آذر 1392
1
 رضا مهیاری
تشکر ویژه
سروش احمدی 07:23 شنبه 16 آذر 1392
1
 سروش احمدی
ممنون از این روزنوشت بسیار خوب!